پرونده ویژه
فرزند شما در حال کشف نظام ارزشی خود است
هویت نوجوان را مهندسی نکنید
دکتر شهابالدین علیپور
روانشناس نوجوان
دوران نوجوانی به سه قسمت اوایل نوجوانی، اواسط و اواخر نوجوانی تقسیم میشود. زمانیکه نشانههای بلوغ در فرد دیده میشود، بهعنوان اوایل نوجوانی در نظر گرفته میشود که ویژگیهای خاصی دارد. در این مرحله، بچهها، هویت جسمانی و جنسیت خود را کشف و با تغییرات زیستی، تطابق پیدا میکنند. اواسط نوجوانی از 14 تا پایان 16سالگی در نظر گرفته میشود. این دوره هم ویژگیهایی دارد که «هویتیابی» از مهمترین آنهاست. هویتیابی، نتیجه تغییراتی است که در نظام فکری و شناختی نوجوانان اتفاق میافتد. برای هویتیابی، پژوهشهای زیادی انجام شده و نظریههای مختلفی وجود دارد.
مولفههای هویتیابی
نوجوانان، برای هویتیابی به دو مولفه اصلی نیاز دارند. یکی از این مولفهها «کنجکاوی» است. آنها در این سن، شروع به آزمودن و کسب تجربه میکنند. در بسیاری از حوزههای مختلف زندگی مانند رشتههای هنری، ورزشی و تحصیلی، دست به آزمون و خطا میزنند. حتی ممکن است مدام از یک رشته به رشته دیگر، عملکردشان را تغییر دهند. در این موارد، ممکن است والدین نگران شوند. مثلا فرزند نوجوان را نزد روانشناس میبرند و میگویند که فرزندشان، مدتها در یک رشته هنری، یا ورزشی به شکل حرفهای فعالیت داشته، اما ناگهان این فعالیتها را رها کرده و سراغ فعالیت دیگری رفته است. در این موارد، به والدین توصیه میشود هویت نوجوانان را مهندسی نکنند. نوجوانان بهصورت طبیعی، دنبال تجربه و کنجکاوی هستند. اینکه مدام از یک رشته به رشته دیگر میخواهند علاقه خود را تغییر دهند، کاملا طبیعی است. بنابراین «کنجکاوی» اولین مولفه هویتیابی در نوجوانان است که با آن سعی میکنند شناخت خوبی درباره علاقهمندیهایشان به دست آورند.
دومین مولفهای که در هویتیابی نوجوانان اهمیت دارد، «تعهد» است. پس از کنجکاوی جامع نوجوان، درباره مسایل مختلف، درنهایت نسبت به یکی از این حوزهها، تعهد پیدا میکند. در این مرحله ممکن است بخواهد در آن حوزه بماند و به صورت تخصصی آن را ادامه دهد و بهعنوان شغل آینده، آن را در نظر بگیرد.
کنجکاوی یا تعهد؟
حال وقتی دو مولفه «کنجکاوی» و «تعهد» را با هم در نظر بگیریم، چهار حالت برای نوجوانان به وجود میآید که آن را به عنوان «موقعیت هویتی نوجوان» بررسی میکنیم.
حالت اول، زمانی است که یک نوجوان، نه کنجکاوی دارد و نه تعهد. این حالت، با عنوان سردرگرمی هویت شناخته میشود. اگر نوجوانی در این موقعیت باشد، باید گفت اوضاع خوبی نیست و اگر خانواده، نوجوان خود را در این موقعیت میبینند باید با کمک متخصصان، مشکل را حل کنند. در غیر این صورت، نوجوان در آینده دچار آسیب خواهد شد.
حالت دوم، زمانی است که نوجوان نسبت به مسالهای تعهد لازم و جدی را دارد، اما هیچ کنجکاوی نسبت به بقیه حوزهها ندارد، یا در همان حوزهای که نسبت به آن تعهد دارد، نسبت به بقیه مسایل مربوط به آن کنجکاوی ندارد و فقط تعهد دارد که به این حالت، «تعهد کور» گفته میشود. این مورد هم باید توسط روانشناسان بررسی شود.
موقعیت بعدی، این است که یک نوجوان، نسبت به مسالهای تعهد ندارد، اما بهصورت مداوم دنبال کنجکاوی است. این هم حالتی از هویتیابی است که این موقعیت، نگرانکننده نیست.
بهترین حالتی که گفته میشود نوجوان به هویت درست رسیده، این است که هر دو مولفه را با هم دارد. یعنی هم تعهد دارد که بتواند در آینده موفق شود و هم نسبت به مسایل کنجکاوی دارد.
خانواده بیشتر از اینکه بخواهد نسبت به هویتیابی نوجوان خود نگران باشد و بیشتر یک فلسفه تربیتی مستبدانه را دنبال کند، یا برای نوجوان شغل، تحصیلات و... را مهندسی کند، باید این را در نظر بگیرد که یک ارتباط سالم با نوجوان خود داشته باشد و همزمان که نیازهای نوجوانش برایش مهم است، از او تقاضا هم داشته باشد.
هویتیابی نوجوان، مساله بسیار مهمی است؛ والدین باید همزمان که محیطی غنی را برای فرزند ایجاد میکند، از او مطالبه هم داشته باشد. مثلا نوجوانی که اعلام میکند به هنر علاقهمند است، خانواده باید این را جزو کنجکاوی نوجوان قرار دهد و محیط رشد را در این زمینه برایش فراهم کند. از طرف دیگر خانواده باید از نوجوان مطالبه و کنترل هم داشته باشد، یعنی در حوزهای که برایش محیط و امکانات را فراهم میکند، از او عملکرد خوب بخواهد. او را تشویق کند و حمایتهای لازم را انجام دهد.
والدین بهخصوص مادران، نباید نگاه پیشگیرانه نسبت به دوران نوجوانی داشته باشند. بیشتر خانوادهها دوران نوجوانی را یک دوران پرآسیب که ممکن است صدمات و اتفاقهای بدی برای نوجوانشان بیفتد، در نظر میگیرند. آنها تصور میکنند باید از آسیبها پیشگیری کنند، اما اینطور نیست. والدین باید فلسفه تربیتی و نظام ارزشی ذهنی خود و نگاهشان را به دوران نوجوانی مثبت کنند.
نقشه راه را گم نکنید
یکی از مسایل مهم این است که والدین باید به مسیری بنگرند که نوجوان در حال طی کردن است. بدانند این راه، یک مسیر تربیتی است. درست مثل وقتیکه میخواهند از کوهی بالا بروند و نیاز به نقشه راه دارند. در بسیاری موارد، خانواده نقشه راه را گم میکند؛ به این ترتیب، هم هدف را گم میکند و هم مسیر را. در چنین مواقعی نوجوان با الگوگیری از افراد ناسالم و محیط اجتماعی نامطلوبی که وجود دارد میتواند متاثر از فضای مجازی، یا جامعه واقعی باشد، هویتی را کسب کند که با خانوادهاش، دچار چالش شود. سالهای قبل از 11سالگی بهعنوان دوران پیشنوجوانی در نظر گرفته میشود. پدر و مادر باید برای نوجوانان در همین سنین، برنامه داشته باشند. یکی از این برنامهها کنترل و نظارت والدین در مواجهه نوجوانان با فضای مجازی و شبکههای اجتماعی است. متاسفانه وسایل دیجیتال، چالشهای تربیتی زیادی را برای نوجوانان چه در هویتیابی و چه در شناخت جهان هستی ایجاد میکنند.
والدین باید دقت کنند چهطور یک نوجوان به فضای مجازی دسترسی داشته و با آن در تعامل باشد و الگویابی کند. نوجوانان از 15سالگی به بعد، بهشدت دنبال الگویابی هستند، بنابراین مادر باید این الگوها را به دقت بررسی کند. مهمترین مساله این است که خانواده یعنی پدر و مادر، بزرگترها و حتی خواهر و برادر، همگی الگو هستند. بنابراین قبل از اینکه بخواهند از اتفاقهای تلخ اجتماع پیشگیری کنند، باید دقت داشته باشند خودشان چه رفتار و چه نظام ارزشی دارند و باید این نظام ارزشی را به نوجوانشان منتقل کنند.
دوران هویتیابی صرفا به دوران نوجوانی خلاصه نمیشود. اشتباهی که خانوادهها دارند این است که فکر میکنند هویتیابی، از سن نوجوانی شروع میشود؛ اینطور نیست. هویتیابی، از همان روزی که فردی متولد میشود، آغاز و در نوجوانی از آن بهرهبرداری میشود. در این دوران، دختر و پسر نوجوان میخواهند از آنچه 15سال پیش، به عنوان الگو یاد گرفتهاند، بهرهبرداری کنند؛ نه اینکه الگویابی کنند. تربیت و آموزش هم از دوران نوجوانی شروع نمیشود، بلکه والدین، باید سالها قبل، مقدماتی را فراهم کنند که در دوران نوجوانی بتوانند از آن بهرهبرداری کنند.
لزوم تعامل مثبت با نوجوان
پدر و مادر، از دوران کودکی تا نوجوانی فرصت زیادی برای تربیت و آموزش دارند. آنچه باید در تمام دوره تربیتی یعنی از لحظه تولد فرزند ایجاد کنند، یک نظام ارزشی فرهنگی است. آنچه را خودشان از این جهان میشناسند، به نوجوان یاد دهند و او را تربیت کنند و نوجوان آموزشهای لازم را ببیند. یک نکته را والدین در نظر داشته باشند که در دوران نوجوانی، دیگر توانایی تغییر در شخصیت نوجوان را نخواهند داشت. آنچه میتوانند تغییر دهند، ارتباط با نوجوان است.
بنابراین در این زمینه چند مورد را به خانوادهها یادآوری میکنم. اول اینکه در دوران نوجوانی باید دنبال ایجاد خودمختاری در نوجوان باشند؛ یعنی باید استقلال نوجوانان حفظ شود. باید به رشد استقلال کمک کنند. نوجوانان باید تصمیمسازی کنند، نه اینکه تصمیمگیر باشند. معتقدم نوجوانان، تصمیمسازند یعنی ایده، فکر و تصمیم را به خانواده منتقل میدهند و تصمیمگیری در خانواده اتفاق میافتد. بنابراین نوجوانان تصمیمهایی را بسازند که مثبت، مفید و کمککننده است که این کار به خودمختاری آنها کمک میکند.
نکته دوم اینکه رابطه خوبی با نوجوانها بسازند. گاهی بین خانواده و نوجوان به شکل طبیعی فاصله میافتد. چرا؟ چون نوجوانان، خود را آرمانی میبینند، خودمحوری زیادی دارند و خود را آسیبناپذیر تصور میکنند. باید اتصال با نوجوان حفظ شود و تنازعات و درگیریهایی که بهخاطر دوران نوجوانی رخ میدهد، نباید فاصله بین نوجوان با اعضای خانواده را بیشتر کند.
خانواده باید با نوجوان همچنان متصل بماند تا نوجوان هم در سیستم خانواده، فرمانبردار بماند. این مستلزم آن است که پدر و مادر، یک فلسفه فکری، تربیتی درست و نظاممند را داشته باشند و نکته آخر اینکه در نظام فکری نوجوان و خانواده همیشه اختلافسلیقه و تنوع فکری وجود دارد، قرار نیست والدین نظام فکری خود را به نوجوان تحمیل کنند. آنچه اتفاق میافتد، این است که تفاوت فرهنگی، تفاوت سلیقه و تفاوت و تنوع فکری را بپذیرند و با نوجوان گفتوگو کنند، بدون آنکه بخواهند چیزی را به او تحمیل کنند. در چنین نظام ارزشی، اگر ارتباط والدین با نوجوان، به خوبی شکل گرفته باشد دیگر ترسی از آسیبها و ناهنجاریهای هویتی نخواهند داشت.
مادرها، نوجوان را کنترل نکنند
پدر و مادر، هر دو، نقش بسیار مهمی در این زمینه دارند. هرکسی باید نقش خود را به شکل طبیعی و کافی انجام دهد. متاسفانه مادرها، با به عهده گرفتن بیش از حد مسئولیتهای فرزند خود، به رشد و تکامل خودمختاری بچهها آسیب میزنند. هیچوقت مادر عالی نداریم. مادر باید بهقدر کافی خوب و در دسترس باشد و نوجوان باید از این دوره، بندناف عاطفی خود را قطع کند. همانطور که بندناف جسمانی نوزاد در زمان تولد قطع میشود، بند ناف عاطفی هم در دوران نوجوانی باید قطع شود، برای اینکه به نوجوان فرصت خودمختاری، جستوجو و کنجکاوی بدهیم.
اضطراب مادرها از آینده نوجوانشان باید مدیریت شود، وگرنه میتواند به رشد و تکامل و توسعه فرزندشان آسیب بزند. اضطراب، زمانی اتفاق میافتد که با شرایط غیرقابل پیشبینی و غیرقابل کنترل مواجه باشیم. این در حالی است که تربیت و آموزش باید قابل پیشبینی و کنترل باشند. درصورتی دچار اضطراب میشویم که نقشه راه نداشته باشیم، خودمان سردرگم باشیم و از آیندهای که قرار است با آن مواجه شویم، مطمئن نباشیم. بنابراین توصیهای که به مادرها میشود این است که از شرایط غیرقابل پیشبینی و غیرقابل کنترل در برخورد با نوجوان، فاصله بگیرند.
زمانی که مادرها یاد بگیرند این دوره سنی، چه ویژگیهایی دارد، چه فرصتهایی به آنها میدهد و چگونه باید رفتار کرد و چه هدفهای آموزشی و تربیتی در این دوره سنی وجود دارد، قطعا مضطرب نخواهند بود. اگر آسیبی هم ایجاد شود، قطعا نخواهند ترسید و میدانند باید چه کنند. بنابراین سردرگمی باعث ایجاد اضطراب میشود و اضطراب باعث ایجاد نظارت و کنترلگری بیش از حد میشود که اتفاقا این کنترلگری باعث میشود نوجوانان از زیر بار کنترل فرار کنند. والدین بهخصوص مادران با کنترل، بچهها را به سمتی سوق میدهند که یک نظام ارزشی فرهنگی نامطلوبی را برای خود ایجاد کند و بخواهد با این کار از کنترل مادر فرار کند.
با یکدیگر گفتوگو کنید
از زمانی که چشم به دنیا میگشاییم، در حال شناخت جهان اطراف خود هستیم. همچنین با توجه به نظام ارزشی، فرهنگی و تربیتی که در آن زیست میکنیم، یاد میگیریم اتفاقهایی را که در دنیا میافتد، چگونه تفسیر کنیم. به همین دلیل اگر دانشآموزی در مدرسه نمره10 میگیرد، خیلی خوشحال است اما دیگری از نمره 75/19 هم راضی نیست. چون افراد با توجه به نظام ارزشی که در خانواده و جامعه پیدا کردهاند به شکلهای مختلفی آن را تفسیر میکنند.
در دوران نوجوانی، انسان یاد میگیرد چگونه باید به این جهان نگاه و آن را تفسیر کند. خانواده به نوجوان یک نظام ارزشی داده است. یک نظام ارزشی را جامعه به او تحمیل میکند. یک نظام ارزشی را فضای مجازی، فیلمها و سریالها به او تحمیل میکنند. بنابراین نوجوان در چنین محیطی مدام نظام ارزشی خود را آزمون و خطا میکند. البته به این معنا نیست که دنبال یک نظام ارزشی موقت است که پس از مدتی آن را رها کند و دوباره یک نظام ارزشی دیگر را برای خود بسازد. نظام ارزشی مانند ساختاری است که مدام در حال بهروز کردن خود است. در بسیاری مواقع ممکن است تعارضاتی برای نوجوان ایجاد شود. مثلا نوجوانی در یک نظام ارزشی غیرمذهبی زیست کرده، ممکن است در فضای مجازی و دوستان به او نشان دهند که نظام ارزشی او، چندان هم خوب نیست. وقتی نظام ارزشی او با آنچه در فضای مجازی وجود دارد در تناقض است، اینجاست که نوجوان دنبال هویتیابی میگردد و با خود سوال میکند آیا من به آنچه فکر میکنم، درست است؟ در واقع نوجوان مدام این سوال را جواب میدهد که «من چه کسی هستم؟» این سوال در حوزه تحصیلی، جنسی، شغلی، ورزشی، هنری و فکری او مدام در حال پاسخ دادن است. بنابراین این نظام هویتی، در حال بهروز شدن است و خودش را بیشتر میشناسد. به همین دلیل حتی میتوان گفت تا 24سالگی هم دوره نوجوانی ادامه دارد، چون نظام فکری و ارزشی فرد، در حال تغییر و تحول و آزمون و خطاست. بر همین اساس، نوجوان باید از یک تفکر قطعی به سمت تفکر نسبی حرکت کند.
حال که ممکن است نوجوان در فضای مجازی با مسایلی مواجه شود که در تناقض با نظام ارزشی فرهنگی باشد که خانواده به او یاد میدهد و او را تربیت میکند، پس خانواده هم باید بسیار آگاه باشد. والدین باید با نوجوان خود درباره این مسایل صحبت کنند، بدون اینکه بخواهند همدیگر را محکوم کنند، یا زیر سوال ببرند. اعضای خانواده باید تنوع فکری و اختلاف سلیقه را بپذیرند و درباره آن گفتوگو کنند.